....تنهایی
چی دارم بگم ازتنهاییم
شکایت عشق ندیدی چشمهایم زیر پایت جان سپرد آخر گلویم از صدای های هایت جان سپرد آخر نفهمیدی صدایم بغض سنگینی به دوشش بود به دوشش بود اما از جفایت جان سپرد آخر نترسیدی بگوید عاشقی نفرین به آیینت که از چشمان جادویت خدایت جان سپرد آخر نمی دانی و می دانم که می دانم نمی دانی که دل در خواهش آن انزوایت جان سپرد آخر چقدر عزلت نشینی از برای یار دلگیر است بخوان شعرم که شعرم در هوایت جان سپرد آخر ... فریاد چقدر عجیبه که تا مریض نشی کسی برات گل نمی یاره تا گریه نکنی کسی نوازشت نمی کنه تا فریاد نکشی کسی به طرفت بر نمی گرده تا قصد رفتن نکنی کسی به دیدنت نمی یاد و تا وقتی نمیری کسی تورو نمی بخشه به جرم اینکه خیلی ساده بودم/ به زندان دلت افتاده بودم / اگر چه حکم چشمانت ابد بود/ برای مرگ هم آماده بودم روزگاریست همه عرض بدن می خواهند# همه از دوست فقط چشم و دهن می خواهند# دیو هستند ولی مثل پری می پوشند# گرگ هایی که لباس پدری می پوشند# آنچه دیدند به مقیاس نظر می سنجند# عشق ها را همه با دور کمر می سنجند# خوب طبیعیست که یکروزه به پایان برسد# عشق هایی که سر پیچ خیابان برسد....
نظرات شما عزیزان:
http://persianhit.ir/?section=user&action=register&t=pub &fer=11277
به منم سر بزن نظر هم یادت نره
www.parsa74.loxblog.com
روی تبلیغات زیر مطلب هام هم کلیک کن تا من خوشحال بشم
راستی بنری تو وبم ساختم اگه خواستی بیا ببین در مورد اونم نظر بده لینکشم گذاشتم خواستی بذار تو وبلاگت اگه با تبادل لینک موافقی منو لینک کن تامنم تو رو لینک کنم
منتظر حضور گرمت تو وبم هستم
Power By:
LoxBlog.Com |